دلهاي ما ظرف است براي خواسته هاي خدا
در کتاب اصول کافي روايتي را امام باقر(عليه السلام) از وجود نازنين پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) نقل مي کنند که خداوند متعال مي فرمايد:
وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ كِبْرِيَائِي وَ نُورِي وَ عُلُوِّي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَى هَوَايَ إِلَّا شَتَّتُّ عَلَيْهِ أَمْرَهُ وَ لَبَّسْتُ عَلَيْهِ دُنْيَاهُ وَ شَغَلْتُ قَلْبَهُ بِهَا وَ لَمْ أُؤْتِهِ مِنْهَا إِلَّا مَا قَدَّرْتُ لَهُ
به عزت و جلالم و عظمت و کبريايي و نور و علو برتري موقعيتم قسم، هرگز بنده اي خواست خود را بر من مقدم نميکند مگر آنکه امورش را پريشان و دنيايش را بهم ريخته، وقلبش را به آن (دنيا) مشغول کرده و از دنيا به او نمي رسانم مگر آنچه برايش مقدر کرده .
در ادامه خداوند مي فرمايد:
وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ نُورِي وَ عُلُوِّي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا اسْتَحْفَظْتُهُ مَلَائِكَتِي وَ كَفَّلْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ رِزْقَهُ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ وَ أَتَتْهُ الدُّنْيَا وَ هِيَ رَاغِمَةٌ.
به عزت و جلالم و عظمت و کبريايي و نور وعلو برتري مقامم سوگند،هيچ بنده اي خواست من را برخواست خود مقدم نمي کند مگر اينکه ملائکه ام او را محافظت مي کنند و آسمان ها و زمين را کفيل رزقش قرار مي دهم و براي او برتر از تجارت هر تاجري خواهم بود و دنيا در عين تواضع بسوي او مي رود.[1]
خداي سبحان در اين بيان چندين قسم را بيان فرمود در حاليکه «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَديثاً و كيست كه از خداوند، راستگوتر باشد؟» [نساء87]
يعني گفتار خداوند بدون اين قسم ها هم قابل قبول مي باشند اما اهميت مطلب به قدري است که خداي سبحان شش،هفت قسم را براي تاکيد مطلب آورند.
اما اينکه بنده خواسته هاي خود را بر خواست خدا مقدم مي دارد حال آنکه قرآن مي فرمايد:
وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً
و شما هيچ چيز را نمى خواهيد مگر اينكه خدا بخواهد، خداوند دانا و حكيم بوده و هست. [انسان30]
اشکال: بابيان اين آيه چطور مي شود خواسته ي انسان مقدم بر خواسته ي خدا باشد درحاليکه زير مجموعه آن است؟
جواب: مقدم شدن خواست انسان بدين معناست که انسان با اختياري که خداي متعال به او داده کاري را انجام مي دهد که مورد رضايت الهي نيست نه اينکه خارج از مشيت الهي بتواند کاري را انجام بدهد.
مرحوم علامه طباطبايي مي فرمايد: اگر خدا بخواهد عملى از بنده سر بزند نخست در او مشيت و خواست ايجاد مى كند، پس مشيت خدا به مشيت عبد تعلق مى گيرد نه به فعل عبد. و به عبارت ديگر مستقلا و بدون واسطه به مشيت عبد تعلق مى گيرد و با واسطه به فعل او تعلق مى گيرد، پس تاثير مشيت خدا طورى نيست كه مستلزم جبر در بنده بشود، و چنان هم نيست كه بنده در اراده خود مستقل باشد و هر كارى خواست بكند هر چند كه خدا نخواسته باشد. پس فعل بنده اختيارى است، چون مستند به اختيار و اراده خود او است.[2]
به هر صورت انساني که خواسته هاي الهي را پشت پا ميزند بايد متوقع نتايج آنهم باشد نتايجي را که خداوند در همان حديث بيان فرموده (پريشاني امور، دنياي بهم ريخته، قلب مشغول به دنيا و رسيدن به دنياي محدود)
«وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قيلا و كيست كه در گفتار و وعده هايش، از خدا صادقتر باشد؟! » [نساء122] خدايي که در اينجا هفت قسم ياد کرد.
حال کمي عاقلانه بيانديشيم!
رسيدن به تمامي عوالم و لذائذ آنها آنقدر مي ارزند که انسان براي بدست آوردن آن، زندگيي با چنين ثمراتي را براي خود رقم بزند؟
اگر دنيا و مافيها اين ارزش را داشت که براي بدست آوردن آن خواسته هاي الهي ناديده گرفته شود انبياء و اولياء که عاقل ترين مردم اند يقينا چنين روشي را پيش ميگرفتند و اگر شنيده نشد که پيامبر يا امامي طبق ميل خود عمل کند معلوم ميشود که رسيدن به تمام لذت ها به قيمت نارضايتي خداي سبحان نمي ارزد.
چنانکه از وجود حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه) خلاف اين مطلب روايت شده است، ايشان مي فرمايند:
«قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا وَ اللَّهُ يَقُولُ وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ
دلهاي ما ظرف است براي خواسته هاي خداوند و خداوند ميفرمايد شما نميخواهيد مگر آنکه خدا بخواهد.[3]
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
پي نوشت
[1]الكافي (ط - الإسلامية) / ج2 / 335 / باب اتباع الهوى ..... ص : 335
[2]تفسير الميزان ذيل آيه شريفه
[3]الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة / النص / 247 / 2 - فصل الكلام في ولادة صاحب الزمان و إثباتها بالدليل و الأخبار
ادامه مطلب